در عصر ما مردم معمولا با کلمه عقده حقارت آشنایی دارند و اکثرا بدون اینکه تصور روشنی از مفهوم دقیق و علمی آن داشته باشند،آن را درباره دیگران به کار میبرند و هر کس در محدوده ذهنی خود آن را به نحوی با خصوصیات افراد دیگرتطبیق میدهد.
در اغلب موارد قصد افراد عادی از به کار گرفتن این اصطلاح،تحلیل کردن افراد با توجه به رفتار های ظاهری آن ها می باشد و معمولاً آن را در مورد کسانی به کار می برند که،نظر مثبت و مساعد نسبت به هیچ کس و هیچ چیزی ندارند و به قول معروف با زندگی قهر هستند یا مردمی که خوبیها و زیباییها را انکار می کنند و دنیا و دیگران را با عینک سیاه یأس و بدبینی میبینند.
در حقیقت اصطلاح عقده حقارت به معنای وسیع و کلی در برگیرنده تمامی نشانه های ظاهری شخصیت از قبیل نداشتن اعتماد به نفس،احساس تقصیر و گناه،نداشتن اعتقاد به لیاقت و کفایت خود،بدبینی و یاس،سرخوردگی و مانند آن میباشد.
زیگموند فروید روانشناس، برای اولین بار عبارت عقده حقارت را مطرح ساخته و آن را برای توضیح و بیان آن دسته از هیجانات و تاثیراتی که از احساس نقص و ناتوانی جنسی و یا ترس از آن ناشی می شوند به کار برد.
آلفرد آدلر، روانپزشک اتریشی،عقیده داشت که احساس حقارت میتواند به صورت فعال در شرایط تولد و رشد هر انسانی وجود داشته باشد و علل و عوامل بسیاری وجود دارند که به صورت مستقل و بدون ارتباط با غریزه جنسی میتوانند موجب بروز چنین احساسی در شخص بشوند.
آدلر وجود عیب یا نقص در بدن را عامل اساسی و تعیین کننده در شکل گیری شخصیت آدمی میدانست.او معتقد بود که پیدایش عقده حقارت مشکلی است که ناشی از نقص ها و اختلالات جسمانی یا شخصیتی است.
برای مثال کودکی که دارای چشمان لوچ می باشد ممکن است به سبب کنجکاوی و توجه زیاد اطرافیان نسبت به خود دچار احساس حقارت شود.با ادامه این شرایط در بزرگی و دوران تحصیل و احیانا آزار و تمسخر همکلاسی ها،این احساس نیز در او شدت و توسعه یافته و به صورت یک بیماری مزمن در خواهد آمد.چنین شخصی در دوران بلوغ و پس از آن، شخص کنارهگیری خواهد شد.
در اینجا لازم است به این نکته اشاره شود که احساس تقصیر و گناه یا عدم توانایی و کفایت، عمومیت داشته و تقریباً هیچکس از احتمال برخورد با آن دور نیست و هر فردی ممکن است به دنبال شکست های عادی و محتمل زندگی در لحظاتی به اینگونه احساسات دچار شود.
علل پیدایش عقده حقارت در کودکی
- کودکانی هستند که از نقص یا ضایعه بدنی رنج می برند،منظور از نقص یا ضایعه وجود هر نوع تغییر یا شرایط خاص در اندام های بدن می باشد،که آنرا از شکل و وضع طبیعی خارج می سازد. مانند:
- چاقی یا لاغری بیش از حد
- خال های بزرگ
- پوشیده شدن صورت از مو
- ماه گرفتگی
- طاسی سر
- بدن فوق العاده پرمو
- بینی زشت
- دو رنگ بودن چشمها
- دندانهای گرازی
- چانه عقب رفته
- سینه های بزرگ غیر طبیع
- تن و بدن زنانه در مردان و هیکل و اندام مردانه در زنان
- هنگامی که دومین طفل خانواده قدم به عرصه وجود میگذارد،وجود این رقیب ناخوانده در خانهای که کودک نازپرورده اولین فرمانروای یکه تازه آن بوده است،می تواند عامل بروز عوارض جدی و سخت روانی باشد.چنانچه بچه اول به نحوی تدریجی و منطقی برای مواجهه با این پیشامد آماده نشده باشد،بدون شک دچار لطمه شدید روحی خواهد شد.
در حالت دیگر کودک ناسازگاری را در نظر میگیریم که با رسیدن به آستانه بلوغ می رود تا با واقعیتهای زندگی اجتماعی آشنا شود،اگر بخت با او یار باشد و در مسیر شرایط مساعدی قرار گیرد برای تامین حداقل مایحتاج و به اصطلاح نان شب،نیاز به تحمل رنج و تلاش کردن و مبارزه با محیط را نخواهد داشت و در نتیجه از ناحیه بیماری های روانی دوران کودکی مشکلی برای او پیش نخواهد آمد.
کودکانی که تحت فشار و محدودیت های سخت و تعصب آمیز دینی تربیت شده و آموزش میبینند و آزادی اندیشه و عمل خود را در نظم های شدید و مقررات مذهبی محکم،از دست میدهند نیز در معرض عواقب ناگوار بیماری های روانی واقع میشوند.
یکی دیگر از عوامل موثر در تحریک کردن احساس حقارت در شخص رفتاری است که موجب شود فرد احساس کند در معرض نفرت و بیزاری افراد اطرافیان خود قرار گرفته است.
گروه دیگری وجود دارند که شرایط و تجارب دوران کودکی ایشان با آنچه در بالا آمد کاملاً متفاوت است.
مثلاً:کودکی که در خانواده های فقیر از طبقات پایین اجتماعی به دنیا آمده، ممکن است از حسن تصادف دارای والدین عاقل و مهربانی باشد که نسبت به امر پرورش و مساله تربیتی او در محدوده امکانات طبقاتی خود،آگاه و علاقمند باشند در این گروه از تقسیم بندی کسانی قرار دارند که خاطره های دردناک و پنهانی یک شکست یا گناه، آنچنان شخصیت و عواطف آنان را جریحه دار کرده که یکباره فضیلت و ارزش انسانی خود را از یاد برده،دستخوش ضعف و احساس حقارت شدید شدند.
علائم و نشانه های اصلی پیدایش عقده حقارت
فرق اساسی بین احساس حقارت و عقده حقارت وجود دارد،احساس حقارت ناشی از درد و رنج عاطفی است که از مسیر طبیعی و آزاد خود خارج شده و به درون فرد راه یافته ودر عمق شخصیت او جایگزین میشود.
در حالی که عقده عبارت است:از مجموعهای از تصویرهای ساخته ذهن، که ریشه عاطفی دارند و عموماً در ابهامی از خاطرات و پیوندهای دردناک و آزاردهنده حبس شدند.
بهترین مثال برای تجسم این وضعیت در نظر گرفتن اتومبیلی است که در حال ترمز به حرکت خود ادامه دهد.حالت ترمز در ماشین یعنی وارد آمدن یک فشار دائم روی چرخ ها که نه تنها گردش آن ها حتی حرکت ماشین را کم میکند،بلکه مصرف سوخت بنزین را نیز به میزان قابل توجهی افزایش داده،ماشین را در زمانی بسیار کوتاه تر از آنچه برایش پیش بینی شده دچار استهلاک و فرسودگی می سازد.
این درست همان کیفیتی است که در انسان هنگامی که ازکشمکشها و ناسازگاری درونی رنج میبرد،رخ میدهد.
جنگ و جدال درونی در حکم ترمزی است که فشاری مدام بر شخصیت فرد وارد میسازد،نیروی اعصاب را مصرف میکند و قوای جسمی را هدر داده ضعیف میکند.
در هر دو حالت اگر ترمزها را رها سازیم،هم شخص و هم ماشین خواهند توانست به مسیر عادی و طبیعی خود باز گردند.
هرگاه این تعارض و ناسازگاری درونی زمان بیشتری به طول انجامد،احساس رخوت و خستگی تدریجا به کیفیت دیگری مبدل میشود که عامه مردم آن را ضعف اعصاب می شناسند.
-
علائم جسمانی این حالات عبارتند:
انقباض و رعشه های عضلانی،کم اشتهایی بی خوابی،احساس مرگ و سستی و ضعف فوقالعاده. اگر عمق این علائم و آثار را بشکافیم به ترسی ریشه دار برخورد میکنیم که از دوران کودکی یا سنین بعد از آن شروع شده است.
البته دستیابی به جزئیات انگیزههای درونی در این مورد به سادگی ساده نیست و تنها از طریق تحلیل دقیق شخصیت و روان فرد میتوان درباره آنهاشناخت کافی پیدا کرد.
-
گریز از زندگی و مسئولیت های آن:
گروه های زیادی از افراد هستند که به دور از هرگونه تعهد و مسئولیتی بار مشکلات خود را بر دوش جامعه میاندازند.
در واقع میتوان آنها را از مشکلات بزرگ جامعه این عصر، به شمار آورد یقیناً همه از علت واقعی وجود آمدن این افراد به درستی آگاه نیستند،مثل معتادان و یا کلاهبرداران.
تصویری که از مفهوم شکست و محرومیت در ذهن افراد به وجود میآید،با خصوصیات دوران کودکی،محیط پرورشی و آموزش اولیه آنان،رابطه مستقیم و اساسی دارد.
مثلاً کودک نازپرورده ناسازگاری که در جوانی به اجتماع پای میگذارد و یکباره در می یابد که ارزش های خیالی و واهی او در جامعه طالب و خریدار ندارد،کاخ رویاهایش فرو میریزد و در چاه تاریک یاس و نا امیدی فرو میرود.
حتی این امکان وجود دارد که شکست در کار و شغل و مقام یا ناکامی در عشق، فرد را به ورطه سر خوردگی و ناکامی سوق دهد،ولی در هر حال دلیل و علت هر چه باشد،انگیزه گمراهی و انحطاط افراد این گروه چیزی نیست جز فقدان اعتماد به نفس،احساس بیهودگی و یاس زیاد،که از ناسازگاری با واقعیات و فرو ریختن بنای رویاها و تصورات و خیالاتشان حاصل می گردد.
-
گرایش به فساد و سرکوب کردن عشق:
امروزه بسیاری بر این عقیده اند،که عشق و ازدواج،قدیمی شده و آن را نشانه عقبماندگی فکری دانسته که در شان انسان متمدن نمیباشد اما آنان که در پشتیبانی از این سبک فکری پافشاری میکنند.
از این حقیقت آگاه نیستند،که خود بیش از آنکه عامل به وجود آمدن یک نهضت فکری متمدن باشند،قربانیان آموزش نادرست به دوران کودکی خویش و پخش کننده آثار زیانبخش و ویرانگر آن می باشند.
-
رها شدن در دنیای اوهام و تصورات:
در این حالت شخص می کوشد تا از جهان واقعی و فشار طاقت فرسای دشواریها و مسایل غم انگیزش،به دنیای آرام بخش و زیبای درون خود پناه ببرد و در کامیابی ها و پیروزی های شادی بخش خیالی آن،خاطر آزرده خویش را تسلی بخشد.
دختر جوانی که برای امرار معاش ناچارا تمام ساعات روز را در دفتر تجارتخانه فروشگاه یا کارگاه بگذراند،برای رهایی از رنج این زندگی یکنواخت و ملالت آور و جبران محرومیتهای خویش به عنوان عشق رویایی قهرمانان فیلم هایی که دیده، دل می سپارند ودر آغوش امواج خیال رها میشود.
و در افق نیمه روشن آرزوها،خود را چنان میبیند که سیندرلای افسانه پریان است.و این شاهزاده زیبا و شجاع رویاهای اوست، که در برابرش زانو به زمین زده با نگاهی سرشار از عشق و پرستش محوتماشای او شده است.
درمان عقده حقارت
احساس نا امنی و حقارتی که از اول زندگی در ضمیر طفل ناخوانده و مطرود ایجاد میشود،در طول دوران رشد تدوام و شدت مییابد تا جایی که امیدواری،اعتماد به نفس و روح تفاهم را در او از بین برده و سد راه پیشرفت و موفقیت او می گردد.
بازگشت چنین فردی به زندگی سالم و ثمربخش در گرو، بازیابی شخصیت و صفات کاملی است که بتواند دوستی و احترام دیگران را به سوی او جلب کرده،متقابلاً اعتقاد و اعتماد او را به شایستگی خویش افزایش و استحکام بخشد.
او باید به این واقعیت واقف گردد که اگر در کودکی از عشق و ملاطفت بی نصیب مانده میتواند با گذشت و خویشتنداری،شجاعت،کوشش و استقامت در بزرگی چنان شود،که همه او را به دیده تحسین و ستایش ببینند و دست دوستی به سمت او دراز کنند.
برای آنکه بتوانیم با احساس حقارت خود به سازشی منطقی برسیم و آن را از وجود خویش دور کنیم لازم است درباره آن شناسایی کافی پیدا کنیم. برای تشخیص این بیماری در خود یا اطرافیانتان میتوانید با تیم پشتیبانی مشاوره روانشناسی مرکز مشاوره راز ماندگار تماس بگیرید.
بدین منظور باید به خود بیندیشیم و اهداف و آمال زندگی خویش را با صداقت تحلیل و ارزیابی نماییم. هرگاه چگونگی و ماهیت هدفی را که افکار و عواطف ما در جهت رسیدن به آن نظم گرفته اند به درستی تشخیص دهیم،از این راه خواهیم توانست به شناسایی نقاط ضعف حقارت های درونی خویش پی ببریم.
در حقیقت وجود ما آنگاه از بند احساس حقارت رها خواهد شد،که با درون نگری و شناختن احوال خویش بتوانیم درون خود را از شک خودخواهی ها و عقده ها پاک سازیم و در پرورش عواطف از آزاد اندیشی و اعتقاد به عشق متقابل و همکاری مشترک انسان ها یاری جویم.
شک نداریم که هرکس از صفات مثبت و استعداد فطری در زمینههای خاص خود برخوردار است که او را در بسیاری از جهات نسبت به دیگران امتیاز و برتری می بخشد.
اگر فقط یک بار کار مثبت و مفیدی انجام داده باشید که تنها یک مرتبه در زندگی خویش به موفقیت چشمگیر دست یافته باشید،باید به این حقیقت واقف گردید که می توانید بارها و بارها های دیگر بدرخشید و با پیروزیهای خود تحسین ها را برانگیزید و چشم ها را خیره سازید،چرا که این خلاقیت و استعداد نهفته در وجود شما هست که از آن می توانید بر آسمان تاریک زندگیتان خودتان بتابید.
بدون دیدگاه