اکثر تحقیقاتی که انجامگرفته است؛ همگی حاکی از تأثیرات و عوارض نامطلوب طلاق والدین بر سلامت روان فرزندان هستند. به عبارتی،زمانی که یکی از والدین در خانواده حضور نداشته باشد؛ رشد عاطفی و اجتماعی و حتی عقلی کودکان آسیب میبیند.
طلاق و ازهمگسیختگی خانواده سبب ایجاد اضطراب، ناامنی، بیاعتمادی و همچنین بدبینی و سوءظن و احساس محرومیت دائم از پدر و مادر میشود.
همچنین بررسیها نشان میدهد که،فروپاشی یک خانواده با افسردگی در دوران کودکی پیوند می خورد. طبق نظر روانشناسان در حالت کلی، طلاق والدین، سرپرستی توسط یکی از والدین، پایگاه اجتماعی و اقتصادی پایین، تجربهٔ فقدانهای مکرر، اختلافات والد و کودک، اختلافات زن و شوهر در مورد بچهداری، کنترل بیش از حد والدین به رفتار کودک و ارتباط آسیبدیده با همسالان در بروز افسردگی دوران کودکی نقش دارد.
در ادامه مواردی را بیان میکنیم که ممکن است یکسری عوارض بعد از طلاق والدین در فرزندان مشاهده شود:
1- ترس از طرد و ترک شدن
پس از طلاق والدین،این حس معمولا در فرزندان اتفاق میافتد. در این حالت فرد بیشتر ترس از محرومیت عاطفی و توجه افرادی که برایش مهم هستند را دارد. این نوع افراد دائم درگیر این افکارند که از کودکی هیچکس، نه تنها پدر و مادر بلکه، اطرافیان هم به آنها بیتوجهی کرده اند. همهٔ این افکار منجر به اضطراب در کودک میشود.
2- پرخاشگری و مشکلات رفتاری
یکی از پیامدها و عوارض طلاق والدین، محرومیت از مهر و محبت والدین است. در این نوع بیماری، چون نوجوان امکان مذاکره حضوری و مستقیم و متقابل با پدر و مادر خود را نمییابد و از طرفی سؤالهای خود را بیجواب میبیند، روحیه عصیان و پرخاشگری در او بوجود میآید.
روانشناسان بیان میکنند که علت این امر ممکن است نیاموختن مهارتهای مناسب و کنار آمدن با چالشهای ارتباطی نیز باشد. این افراد وقتی با دوستانشان مشکل دارند، از روشهای نامناسبی که والدینشان به کار میبردند، استفاده میکنند.
ولی نمیتوانند چنین بینشی داشته باشند که این روشها در خانواده خودشان به نتیجه مطلوب نرسیده و منجر به طلاق شده است. رفتارهای پرخاشگرانه در اعمال و گفتار نوجوانانی که خانوادههای آنان از همدیگر جدا شدهاند، کاملاً مشهود است.
3- عملکرد تحصیلی
عوارض طلاق والدین؛ بر عملکرد تحصیلی فرزندان، یعنی توانایی آن ها در پاسخدهی به مسائل مربوط به موضوع یا موضوعهای خاص پیشبینیشده برای یک دوره آموزشی، تأثیر دارد. طلاق والدین باعث افت تحصیلی، فرار از مدرسه و مشکلات تحصیلی متعددی برای فرزندان میشود.
4- ترس از آینده
فرزندان پس از طلاق والدین؛ به دلیل تجاربی که دارند،نوعی احساس دلهره را تجربه میکنند مانند ترس نسبت به تکرار تجارب و تکرار فقدان. یکی از مهمترین کشمکشها در این سنین ازدستدادن پدر و مادر یا هر دوی آن ها است.
بزرگترین ترس کودکان این است که در سالهای کودکی و نیاز به محبت پدر و مادر محروم بوده اند و والدین آن ها را ترک کرده اندو تنها گذاشته اند.
این ترس می تواند به موقعیتهای دیگر و به روابط با افراد بیرون از خانواده نیز تعمیم پیدا کند.
جروبحث والدین نیز باعث میگردد که در بسیاری از موقعیتها، کودک نادیده گرفته شود و بعد از طلاق و جدایی پدر و مادر نیز، کودکی که با یکی از والدین زندگی میکند و حس حمایت در او کمرنگ میگردد باعث میشود احساس پوچی و عدم اهمیت در او تقویت شود.
5- بی اعتمادی
زمانی که خانواده و روابط زوجین بوسیله طلاق گسسته میشود؛ اثرات جبرانناپذیری بر روان فرزندان میگذارد و آن ها را در مسیر بیاعتمادی به اطرافیان و دوستان قرار میدهد.
از آن جا که در خانوادههای طلاق زندگی والدین بر پایهٔ تفاهم و اعتماد و گذشت و فداکاری و محبت و عشق به یکدیگر نیست، شاهد بیاعتمادی در فرزندان خواهیم بود.
6- احساس افسردگی
افسردگی به دنبال احساس تنهایی، اندوه، ترس از دیده نشدن که از تأثیرات مستقیم طلاق والدین است، اتفاق میافتد. در واقع زمانی که کودک آمادگی موضوع طلاق را نداشته باشد، دچار این آُسیب میشود.
افسردگی در هر سنی ممکن است با علائم متفاوتی خود را نشان دهد؛ اگر کودک در سن پایینتر باشد در قالب تغییر الگوی غذایی یا حواسپرتی و با وجود خواب در ساعتهای طولانی بازهم احساس خوابآلودگی میکند.
افسردگی در سنین مدرسه باعث میشود، کودک نتواند با هم سن و سالان و همنوعشان ارتباط بگیرد. در سن نوجوانی یا بلوغ ممکن است ،خطر مصرف مواد و یا در مواردی حتی دست به خودکشی را به دنبال داشته باشد.
7- بزهکاری و رفتارهای انحرافی
از دیگر مسائل آسیبهای اجتماعی در طلاق والدین است که ازهمگسیختگی خانواده و نزاع درون آن را برای کودکان به همراه دارد، گسترش بزهکاری کودکان، رفتارهای انحرافی، فرار کودکان، خودکشی، کار خیابانی و مصرف مواد و الکل است.
برخی از بزهکاران جوان،متعلق به خانوادههایی هستند که دچار تعارض و کشمکشهای خانوادگی و اختلالات روانی و رفتاری هستند. وجود اینگونه تنشها در خانواده میتواند آن ها را وادار به فرار از خانه کند.
زیرا که کودکان طلاق از امنیت روانی و عاطفی برخوردار نبوده و وجود جانشین مادر در محیط خانواده منجر به ناسازگاری، انحراف و فرار کودک از محیط خانواده میشود.
8- احساس عدم امنیت
افراد نوعی دل نگرانی دررابطهبا آینده نامعلوم خود ابراز میکنند. مسائلی نظیر، مشکلات مالی، مسکن ،مدرسه ،زندگی و ازدواج مجدد والد سرپرست میباشد و مشغولیتهای ذهنی که قرار است در صورت تمایل و تصمیم به ازدواج مجدد والد سرپرست، در کجا زندگی کنند و چه آیندهای در پیش خواهند داشت.
عوارض طلاق والدین روی فرزندان در سنین مختلف
توصیهای برای والدینی که تصمیم نهایی را برای جدایی خود گرفتهاند این است که، حداقل سن فرزندان خود را در نظر بگیرند. چهبسا والدینی هستند که به دنبال شناسایی بهترین سن آمادگی بچهها برای طلاق صبر می کنند.
این را باید به یاد داشته باشید که طلاق در هر حالتی و در هر سنی نمیتواند برای فرزند اتفاق خوشایندی باشد. اما گاهی والدین در مقابل آسیبهای بدتری بین گزینه بد و بدتر گزینهٔ بد را انتخاب میکنند.
نکته قابلتوجه این است که هیچ سن را نمیتوان بهعنوان سن مناسب طلاق والدین دانست. زیرا هر سنی شرایط و بحرانی را همراه خود دارد که بازهم بسته به میزان آسیب، می توان هر سنی را جداگانه مورد بررسی قرارداد:
کودکان زیر ۳ سال:
معمولاً دچار اضطراب و بیاعتمادی میشوند که این اختلالات خود عواقبی چون شب ادراری، اختلال در خواب و تیک عصبی را به دنبال دارد.
تا ۶ سالگی:
بحران این سنین تأثیر در کاهش اعتمادبهنفس کودکان است. حال اگر این جدایی بدون تنش اتفاق بیفتد و کودک با کمک روان شناس و مهدکودک بتواند روند بهتری را طی کند، دچار آسیب کمتری خواهد شد.
تا ۱۲ سالگی:
در سنین مدرسه کودک ممکن است در ابتدا خود را مقصر و احساس غم و اندوه کند که در برخورد با همنوعانش به شکل خشم و نفرت و بدخلقی جلوه می کند.
سن بلوغ:
سن بلوغ تقریباً حساسترین سن برای جدایی والدین محسوب میشود. بحران شخصیت و تخریب هویتی، که در قالب رفتارهای پرخطر ممکن است بروز کند پیامدهایی به دنبال خواهد داشت،مثل رویآوردن به مصرف مواد، افت تحصیلی شدید، خودکشی، رفتارهای پرخطر جنسی و… .
نکته: استفاده از مشاورین در سن بلوغ فرزند از اساسیترین نیاز نوجوان است. در این سن نوجوان هم باید از سوی مشاور و هم از سوی والدین نسبت به این جدایی توجیه و قانع شود.
پس از ۱۸ سالگی:
فرزندان در این سن بیشتر توانایی درک و پذیرش موضوعات را دارند یا شاید بهتر قانع شوند. با این تفاسیر که در این سن دیگر شما نمیتوانید کنترلی روی رفتار او داشته باشید چرا که فرزند شما ممکن است توصیهها و مسیرهای شما را ناموفق بداند.
در آخر شما عزیزان میتوانید برای کنترل فرزندان خود در موقعیت حساس طلاق به روانشناسان کودک و نوجوان نیز مراجعه کنید. این عزیزان که در زمینههای مشاوره روانشناسی کودک تخصص دارند میتوانند شما را به بهترین نحو راهنمایی کنند. مرکز مشاوره راز ماندگار با همکاری مشاوران متخصص خود در این زمینه میتواند شما عزیزان را نیز راهنمایی کند.
بدون دیدگاه