در اینجا به طور کلی مواردی که موجب احساس بی انگیزگی افراد شده است  وانواع بی انگیزگی ها آورده شده است که به شرح زیر است:

بی انگیزگی

دلایل داشتن احساس بی انگیزگی

1. شما بدون هدف کار می کنید

بزرگترین دلیل اینکه ممکن است فردی احساس بی انگیزگی کند این است که زندگی خود را بدون هدف و قصد انجام می دهد. اگر زندگی بدون هدفی را سپری می کنید، مطمئناً بدون هیچ احساس جهت گیری، حرکت خواهید کرد و احساس خواهید کرد که کار را فقط به خاطر پول انجام می دهید تا اینکه بخواهید برای کاری که می خواهید لذت ببرید کار کنید.

خوشبختانه بی انگیزگی ناشی از فقدان هدف زندگی، به راحتی قابل رفع است. برای کار بر روی این عامل بی انگیزشی، تنها کاری که باید انجام دهید این است که دریابید از زندگی به دنبال چه چیزی هستید و اهداف مشخص و قابل دستیابی با انگیزه شدن را تعیین کنید که می تواند به شما در رسیدن به آنجا کمک کند.

با دنبال کردن یک برنامه مشخص در زندگی خود که به آن علاقه دارید، یکبار دیگر خیلی سریع در همه جنبه های زندگی خود انگیزه خواهید گرفت.

2. عدم انگیزه شما از ترس ناشی می شود

وقتی از پیشرفت می ترسیم، از حرکت به جلو امتناع می ورزیم، در یک مقطع خاصی از زندگی خود گیر می کنیم که به ما امکان می دهد فقط به موفقیت های روزانه دست پیدا کنیم. خواه این مانعی باشد که شما در زندگی حرفه ای یا شخصی برای خود ایجاد کرده اید، رها شدن از این چرخه با گذشت هر روز دشوارتر می شود.

این به نوبه خود به نارضایتی و  تبدیل می شود. بنابراین، هنگامی که این امر بر سطح انگیزه شما تأثیر می گذارد، می توانید در مورد این ترس چه کاری انجام دهید؟

اولین کاری که باید انجام شود توجه به این واقعیت است که شما پیشرفت را به تعویق می اندازید زیرا از نتیجه خاص آن می ترسید. در مرحله بعدی، مهم است که از خود بپرسید از شنیدن چه چیزی در رابطه یا وضعیت خود می ترسید و اینکه آیا واقعاً این ترس شما را از حرکت به جلو باز دارد یا خیر.

سرانجام، شما باید مرحله به مرحله برای مقابله با ترس رو به رو شوید تا به آن تسلط یابید. درست است که زندگی در لحظاتی می تواند ترسناک باشد. اما آیا ترسناک تر از این است که فرصت ها را از دست بدهید و زندگی خود را به طور کامل انجام ندهید؟

3. شما به دلایل اشتباه کارهایی را انجام می دهید.

بدن ما می داند که در هر شرایط مشخص چگونه واکنش نشان دهد و احساس بی انگیزگی که شما را فرو می ریزد ممکن است نتیجه مستقیم کاری باشد که انجام می دهید. از خود بپرسید، آیا هر کاری که من انجام می دهم به دلایل درست انجام شده است؟

به عنوان مثال بگویید که شما در حال حاضر شغلی را کار می کنید که دستمزد خوبی دارد اما این کار واقعاً انگیزه کافی به شما می دهد؟ شما می دانید که برای ثبات مالی کار می کنید و این شما را در آنجا نگه می دارد اما در واقع چیزی نیست که می خواهید انجام دهید.

این به آرامی شما را فرسوده می کند و چون این موقعیت هیچ هدفی برای شما فراهم نمی کند، شما انگیزه واقعی برای ادامه موقعیت را ندارید. این مفهوم در تمام زمینه های زندگی قابل اجرا است و اگر احساس بی انگیزگی کنید، کاملاً محتمل است که بجای انجام کارهایی که شما را خوشحال می کند، به دلایل غلط کارهایی را انجام می دهید.

4- شما خیلی زیاد مسئولیت قبول می کنید و سرتان را شلوغ می کنید.

جاه طلب بودن بسیار عالی است و همچنین بسیار خوب است که کار زیادی را به عهده بگیرید و در طول روز به حداکثر توانایی خود برسید. با این حال، وقتی بیش از حد به خودتان می پردازید، خود را خیلی لاغر می کنید و خیلی زود می سوزید.

اگر خیلی از پروژه هایی که دنبال می کنید بیش از حد تحت تأثیر شما قرار گرفته اند که دیگر تمایل ندارید آنها را انجام دهید این امر احساس بی انگیزگی شما را افزایش می دهد. اگر از کار خود عقب بیفتید، انگیزه بیشتر خود را از دست می دهید و از کارهایی که قرار است انجام دهید لذت نمی برید و انگیزه برای دستیابی به آنها را از دست می دهید.

نکته کلیدی در داشتن انگیزه برای هر کار این است که تا آنجا که ممکن است مسئولیت خود را بپذیرید بدون اینکه باعث لذت بخشی شود. توانایی گذراندن روز خود بدون احساس فشار و استرس زمان، کمک زیادی به شما می کند تا هدف و انگیزه خود را دست نخورده حفظ کنید.

اگر احساس خستگی شدید می کنید، مهم این است که مهارت های مدیریت زمان و محدودیت های خود را بیشتر بیاموزید تا بلافاصله برنامه ریزی بهتری را برای خود تنظیم کنید.

5- ممکن است با علائم یک بیماری روانی کنار بیایید

اگرچه علائم بیماری روانی برای برخی از افراد امری عادی است، اما دیگران می توانند با یک بیماری روانی مقابله کنند بدون اینکه هرگز به آن شک داشته باشند. به عنوان مثال، افراد حرفه ای زیادی وجود دارند که سالها با دیستیمیا دست و پنجه نرم می کنند، این یک نوع افسردگی درجه پایین است که باعث می شود فرد بتواند در روند زندگی خود شرکت کند اما علائم کلاسیک خستگی و بی انگیزگی را در خود پنهان کند.

همچنین ممکن است با افسردگی کامل روبرو باشید، که می تواند منجر به ناامیدی و عدم لذت بردن از فعالیت های روزمره شود. در صورت عدم درمان عواقب شدیدتری نیز به همراه دارد.

اگر اعتقاد دارید که ممکن است با یک بیماری روانی دست و پنجه نرم کنید، مهم این است که فوراً به دنبال کمک یک پزشک بهداشت روان باشید تا به شما در کاهش شدت علائم کمک کند و یاد بگیرید که چگونه به درستی با این شرایط کنار بیایید.

6. اهداف شما بسیار بزرگ هستند

داشتن اهداف برای داشتن یک زندگی هدفمند ضروری است. با این حال، ممکن است این اهداف شما باشند که در واقع منبع مشکل احساس بی انگیزگی فعلی شما هستند. آیا اهداف شما به این شکل است:

من می خواهم وب سایت خود را راه اندازی کنم و تا پایان امسال با 100 وبلاگ پر کنم.

به جای این:

من می خواهم وب سایت خود را تا پایان ماه آینده راه اندازی کنم و هر هفته یک وبلاگ برای وب سایت جدید خود بنویسم. تفاوت این دو هدف در این است که یکی بیش از حد بزرگ و مبهم است در حالی که هدف دیگر قابل دستیابی و خاص است.

به لیست کارهای خود فکر کنید. آیا این کار با کارهای بی پایان پر شده است که به نظر می رسد کنار آمدن با آنها غیرممکن است یا با گام های کوچکی پر می شود که باعث پیشرفت و تحریک شما می شوند وقتی آنها را به پایان برسانید؟ درمجموع بررسی تمامی این موارد می تواند به رشد و انگیزه شما کمک کند.

درمان بی انگیزگی

چهار روش برای افزایش انرژی و اشتیاق شما  تا بی علاقگی و احساس بی انگیزگی دوباره به علاقه تبدیل شود

1. کمی بخوابید

وقتی خواب کافی ندارید، این امر می تواند شادی و سلامت روانی شما را از بین ببرد و بر انرژی، انگیزه و احساسات شما تأثیر منفی بگذارد. حتی می تواند منجر به علائم بالینی، افسردگی و اضطراب و بی انگیزگی شما شود.

عوارض جانبی و منفی کمبود خواب، خواب شما را مختل می کند و منجر به تأثیرات منفی بیشتری می شود. اگر به سختی می توانید به خواب بروید، اطمینان حاصل کنید که حداقل یک ساعت قبل از خواب بدون گوشی همراه خود بگذرانید و اخبار را قبل از خواب نخوانید.

همچنین بعد از ظهر از مصرف کافئین خودداری کنید زیرا ممکن است 10 ساعت طول بکشد تا بدن شما به طور کامل از کافئین خلاص شود. برای بازگشت به مسیر درست، قبل از خواب ملاتونین یا منیزیم را امتحان کنید تا به خواب رفتن شما کمک کند.

2. بدن خود را حرکت دهید

وقتی بی احساس هستید، ایجاد انگیزه با ورزش بسیار چالش برانگیز است. به جای تلاش برای ترغیب کردن خود به ورزش، به روش های حرکت دادن بدن خود فکر کنید.

حرکت بدن، چه پیاده روی باشد، چه رقصیدن، چه با بچه هایتان بازی باشد یا تمرین یوگا باشد، باعث افزایش احساس خوب شما می شود. این، به نوبه خود، انرژی شما را افزایش می دهد، خواب شما را بهبود می بخشد، بدن را آرام می کند و بی علاقگی و بی انگیزگی شما را کاهش می دهد.

هرچه بیشتر حرکت کنید، انرژی و انگیزه بیشتری خواهید داشت، بنابراین در نهایت شما احساس می کنید برای کارهای بیشتری آماده هستید: حرکت بیشتر، سرگرمی های بیشتر، علاقه های بیشتر. در بیشتر روزها حداقل 15-30 دقیقه بدن خود را به حرکت در آورید.

3. با دیگران ارتباط برقرار کنید

یکی دیگر از تأثیرات بی تفاوتی و احساس بی انگیزگی، جدا شدن از دیگران است. اغلب اوقات، بی علاقگی به ما این احساس را دست می دهد که هیچ چیز جالبی برای گفتن نداریم و چیزی برای ما مهم نیست که بدانیم، بنابراین به سراغ دیگران نمی رویم.

اما این یک اشتباه است. بیرون آمدن از ذهن خود می تواند واقعاً کمک کند. برای صعود از یک نگرش بی احساس، با دیگران ارتباط برقرار کنید. با افرادی شروع کنید که شما را به خوبی می شناسند.

شاید صرف تماشای فیلم با همسرتان، یا خواندن کتاب به همراه همسر یا فرزندتان، باعث شود که از طریق آن یک علاقه مشترک و انگیزه کافی پیدا کنید. همچنین می توانید از طریق فرصت های داوطلبانه با دیگران ارتباط برقرار کنید، که این یکی دیگر از راه های تمرکز بر روی یک علاقه مشترک برای برقراری ارتباط است.

4- چیز جدیدی را امتحان کنید

گاهی اوقات “کمی چاشنی و یادگیری چیزهای مختلف” یک روش خوب برای جدا شدن از بی علاقگی وبی انگیزگی است. از آنجا که به نظر جالب نمی رسد، ممکن است مجبور شوید خودتان را مجبور کنید، بله  خود را مجبور کنید.

برای رسیدن به کاری که تاکنون آن را امتحان نکرده اید آن را انجام دهید. بسیاری از سیستم عامل های آنلاین دوره های مختلفی را در موضوعات مختلفی از هنر، موسیقی، رقص، تا موضوعات نوشتاری، تجاری و دانشگاهی ارائه می دهند.

همچنین می توانید کلاسهای زنده رایگان را در اینستاگرام و فیس بوک و بسیاری از برنامه ها و کلاسهای ضبط شده را در YouTube بیابید.

انواع بی انگیزگی

بی علاقگی و بی انگیزگی اغلب در  بیماری آلزایمر مشاهده می شود. گاهی اوقات، این می تواند یک نشانه هشدار دهنده اولیه یا حتی یک عامل خطر برای زوال عقل باشد. اما بی علاقگی و بی انگیزگی دقیقاً چیست و چه تفاوتی با افسردگی دارد؟

بی انگیزگی، کمبود علاقه یا انگیزه است که می تواند در تأثیر (خلق و خو)، رفتار و شناخت فرد مشاهده شود. بی علاقگی یکی از چندین علائم افسردگی است، اما می تواند بدون افسردگی نیز بروز کند. توجه به این نکته مهم است که بی علاقگی همان افسردگی نیست. افراد مبتلا به بی علاقگی به طور معمول احساس غم و اندوه یا ناامیدی ندارند.

تحقیقات نشان داده است که بی علاقگی در زوال عقل کاملاً شایع است. به طور خاص، یک مطالعه نشان داد که 56 درصد از شرکت کنندگان در مطالعه با تشخیص آلزایمر بی احساس هستند در حالی که 72 درصد از شرکت کنندگان با  زوال عقل پیش از زمان،  بی تفاوتی نشان دادند.

افزایش بی علاقگی با کاهش عملکرد، مانند فعالیتهای زندگی روزمره و شناخت در افراد مبتلا به زوال عقل ارتباط دارد. مغز کسانی که بی تفاوتی را نشان می دهند نیز تغییرات بیشتری را نشان می دهد، از جمله آتروفی بیشتر ، گره های عصبی و تغییر ماده سفید .

بی علاقگی با ابتلا به زوال عقل در کسانی که به بیماری پارکینسون مبتلا هستند، گره خورده است. رابطه پارکینسون و بی علاقگی ممکن است پیچیده باشد، از آنجا که حالت صاف صورت یکی از علائم پارکینسون است.

برخی تحقیقات همچنین نشان داد که در افرادی که  اختلال شناختی خفیف دارند، وجود بی علاقگی پیش بینی کننده نشان دهنده پیشرفت به زوال عقل است. به عبارت دیگر، بی تفاوتی خطری برای افت شناختی بیشتر بود.

در حالی که کنار آمدن با بی انگیزگی اغلب به اندازه سایر رفتارهای چالش برانگیز در زوال عقل، مانند احتکار،  پارانویا یا تحریک پذیری دشوار نیست،  اما می تواند بر کیفیت زندگی، امنیت و توانایی زندگی مستقل فرد تأثیر بگذارد.

سه نوع بی انگیزگی در زوال عقل وجود دارد

بی انگیزگی عاطفی:

این نوع بی علاقگی شامل کمبود احساسات، ظاهر بی تفاوت و عدم وجود همدلی است. ممکن است به نظر برسد که این فرد به دیگران اهمیت نمی دهد یا گرما و صمیمیت کمتری با شما دارد.

ممکن است از نظر عاطفی تحت تأثیر قرار نگیرند، به ندرت از آنچه در اطراف آنها اتفاق می افتد خوشبختی یا غمگینی نشان می دهند. “بی انگیزگی عاطفی” به خلق و خو و احساسات اشاره دارد.

بی علاقگی رفتاری:

بی تفاوتی در رفتارها شامل بی تحرکی جسمی و کارهایی است که ناتمام مانده اند. کسی که دچار بی تفاوتی رفتاری است ممکن است زیاد در خانه راه نرود و وظایفی مانند خانه داری یا لباسشویی را نادیده بگیرد، حتی اگر از نظر جسمی توانایی انجام آن را داشته باشد.

بی تفاوتی شناختی:

بی تفاوتی شناختی شامل عدم شروع گفتار و فعالیت ذهنی و همچنین عدم علاقه به فعالیت های دیگران است. اگر دچار بی علاقگی و بی انگیزگی شناختی هستید، ممکن است به مکالمه سریع احتیاج داشته باشید.

 

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *